سال 23 هجری

جلسه ای با حضور شش نفر از بزرگان و یک سوال از آبروی خدا.

آیا به روش سه نفر پیشین و این کتاب عمل میکنی؟

سکوتی کوتاه به اندازه یک پلک زدن و نگاه به آسمان و عبور از همه ی رنگهای دروغین

.

.

.

.

.

.

گاهی لحظه ها و خالق آن بوی ابدیت میدهند

 

پی نوشت: آهای نیچه ، تاریخ خوندی اما کور بودی و خدا را روی زمین ندیدی! 

خدا هیچ وقت نمیمیره حتی اگر فرقش شکافته باشه.

 

اعتراف: قدیم ترا ، اون وقتا که کمی آدم تر بودم  ، فکر میکردم اگر من هم در موقعیتهای مشابه سال 23 هجری قرار بگیرم خیلی راحت میتونم چشمامو از چیزی که میخواد با دروغ  نتیجه بشه ببندم و از لبه تاریکی بگذرم. راحت بگذرم.

نمیدونم ، شاید اون روزا که کوچه دلم گاهی بوی باران میداد میتونستم اما

اما روزگار گذشت و گذشت در زمانی نه چندان دور ، من ِ پر ادعای ِ هیچ را گذاشت در مرز انتخاب.

و من

لحظه ای درنگ و همه رنگ!

 

خدایا شکرت که همیشه موقعیتهای رو پیش میاری که بفهمم و بیشتر باور کنم باور همیشگیم رو ------> کلیک 

 

صلی الله علی مالک ِ یوم ِ الجــــزا

دیو و پری و اهرمن، اولاد ِ آدم ، مرد و زن .... دارند این سِـر در دهن؛ الله مـ...

این روزها بلبلان چهچه ز ماتم میزنند

  ,، ,خدا ,ِ ,لحظه ,بوی ,23 هجری ,سال 23 ,اما روزگار ,اما اما ,روزگار گذشت

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

banojan دیوارپوش چرمی حوادث عجیب KING APPS تعمیرات لوازم خانگی سرباز مسافر یه آذَردُختِ پاییزی ماشین های اداری پیام یک اتفاق طراحی سایت